داستان اورفئوس و اوریدیک

 داستان اورفئوس و اوریدیک

Richard Ortiz

یکی از مشهورترین داستان های عاشقانه دوران باستان، بدون شک داستان سرنوشت ساز و غم انگیز اورفئوس و اوریدیک است. این داستان توسط ادبیات رومی نیز پذیرفته شد و به طور گسترده به عنوان یک اسطوره کلاسیک در نظر گرفته می شود که الهام بخش هنرمندان، نویسندگان و آهنگسازان از دوران باستان تا به امروز بوده است.

اورفیس پسر خدای آپولو و موسی کالیوپه بود. و در تراکیه در شمال شرقی یونان زندگی می کرد. گفته می‌شود که او استعداد فوق‌العاده‌اش در موسیقی و صدای موهبت الهی خود را از پدرش گرفته بود، پدری که نواختن غنچه را نیز به او آموخت. هیچ کس نمی توانست در برابر ملودی های زیبا و صدای الهی او که می تواند دشمنان و جانوران وحشی را نیز مسحور کند، مقاومت کند.

طبق برخی از متون باستانی دیگر، اورفئوس به آموزش کشاورزی، پزشکی و نوشتن به بشریت معتبر است. او همچنین منجم، بینا و بنیانگذار بسیاری از مناسک عرفانی بوده است. او جدا از استعداد موسیقایی، شخصیتی ماجراجو نیز داشت. گفته می شد که او در سفر آرگونوتیکس شرکت کرده بود، سفری که جیسون با یارانش انجام داد تا به کلخیس برسد و پشم طلایی را بدزدد.

افسانه اورفئوس و اوریدیک

یک بار، زمانی که اورفئوس در طبیعت مشغول نواختن لیر خود بود، چشمش به یک پوره چوبی زیبا افتاد. نام او اوریدیس بود و زیبایی موسیقی و صدای او به اورفئوس کشیده شده بود. این دوآنها فوراً عاشق شدند و نتوانستند حتی یک لحظه از هم جدا شوند. پس از مدتی ازدواج کردند و هیمنایوس، خدای ازدواج، پیوند آنها را برکت داد. با این حال، خدا همچنین پیش‌بینی کرد که کمال آنها ماندگار نیست.

همچنین ببینید: 3 روز در میکونوس، یک برنامه سفر برای FirstTimers

مدتی کوتاه پس از این پیش‌گویی، اوریدیک با سایر پوره‌ها در جنگل سرگردان بود. آریستائوس، چوپانی که در آن نزدیکی زندگی می کرد، از آنجایی که به شدت از اورفئوس متنفر بود، نقشه ای برای تسخیر این پوره زیبا طراحی کرده بود. در میان جنگل برای آنها کمین گذاشت و با نزدیک شدن آنها به قصد کشتن اورفئوس روی آنها پرید.

هنگامی که چوپان حرکت خود را انجام داد، اورفئوس دست اوریدیس را گرفت و شروع به دویدن در جنگل کرد. چند قدم دورتر، اوریدیس روی لانه مارها قدم گذاشته بود و افعی مرگبار او را گزیده بود و فوراً می مرد. آریستائوس تلاش خود را رها کرده بود و به شانس خود نفرین می کرد. اورفئوس غم عمیق خود را با غنایش خواند و توانست همه چیز را، چه زنده و چه نه، در جهان جابجا کند. هم انسان ها و هم خدایان از اندوه و اندوه او یاد گرفتند.

و بنابراین اورفئوس تصمیم گرفت به هادس فرود آید تا همسرش را به زندگی بازگرداند. او که یک نیمه خدا بود، می توانست وارد قلمرو مردگان شود و از کنار روح و ارواح افراد ناشناس عبور کند. او همچنین با موسیقی خود توانست سربروس، سگ سه سر را که نگهبان دروازه های دنیای زیرین بود، مسحور کند.

او بعداً خود را در مقابل خدای عالم اموات نشان داد،هادس و همسرش پرسفون. حتی خدایان هم نمی‌توانستند درد صدای او را نادیده بگیرند، بنابراین هادس به اورفئوس گفت که می‌تواند اوریدیک را با خود همراه کند اما به یک شرط: او باید در حالی که از غارهای دنیای زیرین به سوی نور می‌رفت، او را دنبال کند، اما او نباید قبل از بیرون آمدن به نور به او نگاه کرد وگرنه ممکن است او را برای همیشه از دست بدهد. اگر او صبور بود، یوریدیس یک بار دیگر تبدیل به او می شد.

اورفیوس فکر می کرد که این کار برای مرد صبوری مانند خودش آسان است، بنابراین شرایط را پذیرفت و صعود دوباره به دنیای زندگان را آغاز کرد. . با این حال، درست قبل از رسیدن به خروجی دنیای زیرین، و از آنجا که قادر به شنیدن صدای پای همسرش نبود، می ترسید که خدایان او را فریب داده باشند. در پایان، اورفئوس ایمان خود را از دست داد و برگشت تا اوریدیک را پشت سر خود ببیند، اما سایه او بار دیگر در میان مردگان پرتاب شد و اکنون برای همیشه در دام هادس گرفتار شده است.

همچنین ببینید: بهترین Airbnbs در پاروس، یونان

از آن روز به بعد، موسیقی‌دان دل شکسته سرگشته راه می رفت، با غنایش آواز سوگواری می نواخت و مرگ را می خواند تا برای همیشه با اوریدیک متحد شود. گفته می شود که او توسط جانورانی که او را دریده اند، یا توسط مائنادها با حالتی دیوانه وار کشته شده است. بر اساس روایتی دیگر، زئوس تصمیم گرفت او را با صاعقه بزند زیرا می دانست که اورفئوس ممکن است اسرار دنیای زیرین را برای انسان ها فاش کند.

در هر صورت، موزها تصمیم گرفتند که مردگان او را حفظ کنند و در میان آنها نگه دارندزندگی می کند تا بتواند برای همیشه بخواند و هر موجود زنده ای را با نغمات و آهنگ های الهی خود مسحور کند. در پایان، روح اورفئوس به هادس فرود آمد، جایی که او در نهایت با محبوب خود Eurydice ملحق شد.

15 زن اساطیر یونانی

خدایان و الهه های شیطانی یونان

12 قهرمان اساطیر معروف یونان

کارهای هرکول

اعتبار عکس: اورفئوس و Eurydice / Edward Poynter، دامنه عمومی، از طریق Wikimedia Commons

Richard Ortiz

ریچارد اورتیز یک مسافر، نویسنده و ماجراجو مشتاق با کنجکاوی سیری ناپذیر برای کاوش در مقاصد جدید است. ریچارد که در یونان بزرگ شد، قدردانی عمیقی از تاریخ غنی، مناظر خیره کننده و فرهنگ پر جنب و جوش این کشور داشت. او با الهام از هوس سرگردانی خود، وبلاگ ایده هایی برای سفر در یونان را ایجاد کرد تا دانش، تجربیات و نکات داخلی خود را به اشتراک بگذارد تا به همسفران کمک کند تا جواهرات پنهان این بهشت ​​زیبای مدیترانه را کشف کنند. وبلاگ ریچارد با اشتیاق واقعی برای برقراری ارتباط با مردم و غوطه ور شدن در جوامع محلی، عشق او به عکاسی، داستان سرایی و سفر را با هم ترکیب می کند تا به خوانندگان دیدگاهی منحصر به فرد از مقاصد یونان، از مراکز توریستی معروف تا نقاط کمتر شناخته شده در خارج از کشور ارائه دهد. مسیر ضرب و شتم چه در حال برنامه ریزی برای اولین سفر خود به یونان باشید و چه به دنبال الهام گرفتن برای ماجراجویی بعدی خود باشید، وبلاگ ریچارد منبعی است که شما را در اشتیاق به کاوش در هر گوشه از این کشور فریبنده وادار می کند.